مدح و مرثیۀ حضرت امُّ البنین سلام الله علیها
وجودِ اهل محبّت همیشه در خطر است تـقـرّبِ دل عـاشـق به آه شـعـلهور است چگـونه مُـرده بخـوانـیـم آن کسی را که تمام عمر خودش با حسین همسفر است غـبـار معصیت از دامنـش گـرفـته شود کسی که کاسۀ چشمش ز آبِ دیده، تر است شبی که سر نشود با حسین و گریه بر او همان شبی ست که فرمودهاند بیسحر است نـمـاز نـافـلـۀ شـب بـدون اشـک حـسـین عبادتی ست که مانند نخـلِ بیثـمر است فـدای خـانم محـنت کـشـیدهای که هـنوز بقیع از نفس روضههاش خونجگر است هـنـوز امّ بـنـین، مـادر چـهـار یـل است شبیه نجـمه و لیـلا اگرچه بیپـسر است در آفــتــاب کــنــار ربــاب مـیســـوزد شریک شرمِ به جا مانده در دل قمر است ز داغ مـاه، بـه ابــروش خــم نــیـاورده غم حسین کشیده که دست بر کمر است از آن چهار رشیدی که از کَـفَـش رفـتند تمام دلخوشیاش تکّههای یک سپر است |